کودکان بد سرپرست در دل خانوادههای پرتنش
- ۱۳۹۹/۰۶/۲۳
- نشریه
وقتی صحبت از کودکان بد سرپرست میشود، درواقع به آن دسته از کودکانی اشاره میشود که در دل خانوادههایی هستند که والدین نمیتوانند به خوبی از آنها مراقبت کنند. البته این مسئله دلایل مختلفی دارد؛ از جمله مشکلات اقتصادی، ناسازگاری زوجین و ناراحتیهای روحی و روانی.
در دل این خانوادههای پر تنش که معمولا دعوا و درگیری در آنها تکراری است، به کودکان آسیب وارد میشود؛ این آسیب میتواند جسمی باشد، روحی و یا هر دو را شامل شود.
روز بینالمللی خانواده و اهمیت آن
مجمع جهانی سازمان ملل بر اساس قطعنامه شماره ۲۳۷/۴۷ که در تاریخ ۲۰ سپتامبر سال ۱۹۹۳ به تصویب رسید، ۱۵ ماه می برابر با ۲۵ اردیبهشت را روز جهانی خانواده اعلام کرده است.
نامگذاری یک روز به نام خانواده، نشان از اهمیت کانون خانواده دارد؛ جامعههای کوچک که پایهگذاری شخصیت هر فرد در آن شکل میگیرد. البته نمیشود گفت که هر کودکی که در دل خانوادهی بد سرپرست است، حتما در آینده رفتارهای نامناسبی خواهد داشت. اما روشن است که اتفاقات زندگی تاثیر خود را خواهند گذاشت و این تاثیر میتواند از راههای مختلفی خود را نشان دهد. یک کودک در دل خانوادههای بد سرپرست متولد میشود و رشد میکند. دعوا و درگیری و شرایط نامناسب خانواده روی روحیه و جسم او تاثیر میگذارد. از این پس، حالتهای مختلفی را میتوان در نظر گرفت. ممکن است این کودک در بزرگسالی تا حد زیادی مطابق تصویری عمل کند که از رفتار والدین خود در اتاقک ذهن ثبت کرده است و یا ممکن است به اشتباه بودن این رفتار و شرایط پی ببرد و در آینده تلاش کند که اینگونه نباشد.
اهمیت رفتار خانواده با کودکان
نحوه ارتباط والدین با کودکان به عنوان عامل موثری بر الگوهای تعاملی خانواده تلقی میشود. روشن است که کودکان در دوران حساسی قرار دارند و تحولات اساسی رشد را طی میکنند، بنابراین نوع گفتار و رفتار والدین بسیار مهم است.
اگر رفتار والدین نامناسب باشد و به عبارتی، شیوهی تربیتی نامناسبی را در پیش بگیرند، در دراز مدت باعث ایجاد مشکلاتی در کودکان خواهند شد؛ از جمله ترس، اضطراب، کمبود اعتماد به نفس، بدبینی و… . [۱]
ریشهیابی مشکلات کودکان بد سرپرست
وقتی کودکان در دل خانوادههایی هستند که مدام دعوا میکنند و یا درگیر مشکلاتی هستند؛ از جمله اعتیاد والدین، مشکلات اقتصادی و… ، این مسائل روی شخصیت و رفتار کودکان تاثیر میگذارد.
به عنوان مثال وقتی کودکان هرروز با صدای شکستن ظروف و داد و بیداد والدین از خواب بیدار شوند، قطعا دچار ترس خواهند شد. کار به جایی میرسد که از هر صدایی میترسند و فکر میکنند که بازهم دعوا و درگیری در راه است.
در موقعیتی دیگر، تصور کنید که کودکان در خانوادهایی باشند که آنها را نمیبینند و به عبارتی، محبتی که باید را از آنها دریغ میکنند؛ روشن است که کودکان برای رشد، علاوه بر غذا و… به محبت و توجه عاطفی نیز نیاز دارند و اگر این محبت و توجه از آنها دریغ شود، نتیجه این میشود که خودباوری آنها کاسته میشود و اعتماد به نفس خود را از دست میدهند. البته مسئلهی دیده نشدن در خانواده و به عبارتی قدر دانسته نشدن که از جمله مشکلاتی است که کودکان بد سرپرست با آن درگیر هستند، خود میتواند باعث این شود که کودکان گاهی محبت را در جایی خارج از خانواده جستجو کنند و به دنبال این باشند که کسی از آنها تعریف کند تا کمبود محبت خود را به نحوی از این طریق جبران کنند. آشکار است که این مسیر میتواند خطرناک باشد و آنها را در دریای مشکلات عمیقتری غرق کند.
جای خالی شیوه اقتدار منطقی در خانواده کودکان بدسرپرست
والدین کودکان بد سرپرست کمتر از شیوه اقتدار منطقی در تربیت کودکان استفاده میکنند و به دلیل ناآگاهی و فقدان توانایی لازم در پرورش کودکان، روشهایی را به کار میگیرند که اکثرا روشهای نامناسب تربیتی هستند و طبق شواهد موجود در جامعه، والدین اینگونه خانوادهها روشهای مستبدانه را برای تربیت کودکان به کار میبرند و فضای خانواده را سرد و خشن میکنند که خود میتواند بر تعارضات موجود در فرزندان اضافه کند و آنها را با مشکلات جدیتری مواجه کند. [۱]
منابع:
۱. نشریه دانشگاه علوم پزشکی شهر کرد/ دوره ۷، شماره ۲/ تابستان ۱۳۸۴/ ۴۳ـ۴۸
متن از:
هاجر خدایی «کارشناسی علم اطلاعات و دانششناسی، دانشگاه خوارزمی»