بررسی طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان از منظر روانشناسی
- ۱۳۹۸/۰۶/۱۵
- پژوهش
در تاریخ یازدهم شهریورماه، اولین نشست از سلسه نشستهای بررسی طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان با هدف بررسی طرح از منظر روانشناسی و با حضور آقای اکبر یزدی -فعال حقوق کودک و عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان- و دکتر فاطمه قاسمزاده –روانشناس کودک، عضو موسس شبکه یاری کودکان کار و عضو هیئت مدیره انجمن پژوهشی و آموزشی پویا- برگزار شد.
ابتدا دکتر قاسمزاده به توضیح طرح و سابقه اجرایی آن پرداختند. ایشان گفتند که آییننامه حمایت اجتماعی در سال ۹۲ تدوین شد ولی هیچ وقت اجرا نشد، چرا که باید به تصویب هیئت وزیران میرسید و اگرچه این فرایند بر خلاف تصویب مجلس روند طولانیای ندارد ولی همچنان انجام نشده است. از نکات مثبت این طرح به رویکرد حمایتی آن اشاره کردند که برخلاف طرح ساماندهی، رویکرد مقابلهای ندارد؛ در واقع هر طرحی در این زمینه سه رویکرد انکاری، مقابلهای و حمایتی میتواند داشته باشد.
در رویکرد انکاری اصل وجود کودکان کار را انکار کرده و بدون آمارگیری تعداد آنها را اندک میشماردند. بعد از بینتیجه واقع شدن این رویکرد به سراغ رویکرد مقابلهای رفتند که طرح ساماندهی کودکان کار مصداق بارز این رویکرد است، درحالی که حل مسئله باید با رویکرد حمایتی پیش برود و اگرچه آییننامه حمایت اجتماعی از کودکان اشکالاتی دارد اما اهداف درستی را دنبال میکند.
طرح جمعآوری بخشی از طرح ساماندهی است که کودکان کار را به قصد رسیدگی به مشکلات و… به مراکز قرنطینه بهزیستی میبرند، مراکزی که به علت موقتی بودن، تجهیزات خاصی ندارند، مطابق قانون، حق نگهداری کودکان در این مراکز را برای بیش از ۲۱ روز ندارند و تنها در صورتی که کودکی مشکل طولانیتری داشت میتواند مدت بیشتری را برای مشخص شدن وضعیتش بماند، از سوی دیگر عدم وجود تجهیزات مناسب آسیبهای جدی جسمی و روانی برای کودکان در پی دارد.
در ادامه اشاره کردند که طرح ساماندهی در هالهای از ابهام قرارد دارد و اطلاعرسانی مشخصی به سازمانهای غیردولتی نداشتند. با وجود این که در این چند دهه،اکنون سی و چهارمین باری است که اقدام به جمعآوری کودکان میکنند اما همچنان هدفهای مشخصی از طرح، ارائه نمیدهند.
در گذشته طرحها با هدف تعهد گرفتن از خانواده برای کار نکردن کودک یا بازگشت کودکان به خانوادهها انجام میشد که پس از پایان طرح دوباره کودکان درعرصه کار دیده میشدند و تفاوتی ایجاد نمیکرد. این مسئله بدین معناست که هزینههای زیادی، بارها به قصد اهدافی که بیثمر بودهاند، صرف شده است. اگرطبق گفته خودشان هدف از این طرحها انجام پژوهش باشد هم، آمارهای جدید و مفیدی را ارائه نکردند.
این طرح از دید روانشناسی چه آسیبهای روانی و جسمیای دارد؟
مرحله اول شامل دستگیری کودک میشود و با تعقیب و گریز نیروی انتظامی یا مددکار همراه است و تبعات روانی شدیدی از جمله ترس و وحشت و سلب اعتماد از کودکان و همچنین آزارهای جسمی را در پی دارد.
مرحله دوم شامل حضور در مراکزی است که امسال علی رغم درخواست شبکه یاری کودکان، اجازه بازدید از آن داده نشده است.
اما خبرها حاکی از آن است که اتاقها صرفا شامل یک تلویزیون است و در واقع اختصاصی به این بچهها ندارد. ازدحام زیاد به علت تعداد اتاقهای کم، برنامههای تکراری تلویزیون، دوری از خانواده هم از نظر دیدار حضوری هم تماس تلفنی، زندانی بودن و سلب حق بیرون رفتن آن هم برای کودکی که دائم در فضای باز خیابان بوده و اذیت و آزار روحی هم چون خشونت را در پی دارد.
اگرچه در صورت نگهداری بیش از ۲۱ روز، انجمنهای دفاع از حقوق کودکان میتوانند اعتراض کنند اما بعضی از آنها بیش از سه ماه نگهداری میشوند و کسی پیگیری نمیکند.
تحمل این وضع برای کودکانی که با وجود سختیهای فراوان، تعهد اخلاقی و وابستگی عاطفی به خانوادههای خود دارند و زیر فشار بلاتکلیفی و بیتحرکی و… زجر میکشند، تنها باعث افزایش آمار افسردگی، پرخاشگری و تعرض در بین آنها میشود.
اما مرحله آخر از همه جالب توجهتر است! پایان کار، برنامه مشخصی ندارد. طبق اطلاع خودشان دو بار کودکان را رد مرز کردهاند و در این فرایند توجهی به خانواده ها و تعلق عاطفی آنها نمیشود. گاهی هم به قسمت شبانهروزی بهزیستی سپرده میشوند. و حتی با در نظر گرفتن همه احتمالات که هر کدام نتیجه ناخوشایندی را در پی دارند، طرح در ابهام است و مراحل آن مشخص نیست.
مشکلات روانی به کجا ختم میشوند؟
ترس، نگرانی، احساس بیارزشی، پرخاشگری ناشی از نحوه دستگیری، بدبینی، بیتوجهی، حس انتقام، افسردگی، اختلال در خواب، بیاعتمادی، بدگمانی، آسیبزا بودن برای محیط و … تنها بخشی از مشکلات روانی ناشی از این طرح میباشد.
بخش مهمی از وجود ما را هیجانات و احساسات تشکیل میدهد. کودکی که این حجم از احساسات منفی را تحمل میکند بدون شک روی افکارش تاثیر میگذارد و افکار او اثر مهمی روی اعمال و رفتارش دارد، کودکی که تا سنین جوانی این آسیبها را تحمل میکند بعد ها خودش برای محیط آسیبزا میشود.
اما مسئولین این طرح، تفاوت طرح جدید با سی و سه طرح قبلی را در چه میدانند؟! در پژوهش! اما کودکی که احساساتش تا این حد آسیب میبیند چه نقش مهمی را در پژوهش میتواند ایفا کند؟ لازمه این پژوهش برقرای آرامش و آسایش نسبی است.
آقای یزدی در تکمیل سخنان دکتر قاسمزاده افزودند که محور کار یاسر یا طرح جدید ایجاد ارعاب است. مرکز بهزیستی مرکزی است که قصد ندارد شرایط خوبی را برای کودک ایجاد کند چرا که اگر اینطور باشد از همهجا به این مراکز پناه میآورند و توانایی ارائه پاسخ مناسب نسبت به آنها را ندارند؛ با توجه به این هدف این طرح را خیلی هم موفقیتآمیز شمردند و گفتند طرح به هدف اصلی خود رسیده! همچنین افزودند که عوارضی که در صحبت های دکتر بیان شد برای یک کودک سالم هست و تصور کنید شدت این مشکلات برای کودکانی که به علت عدم توانایی در امرار معاش با آسیبهای جدی وارد جامعه میشوند تا چه حد است.
بخش زیادی از آدمهای دنیا برای امرار معاش، نیروی کار خود را میفروشند و به ازای آن دستمزد میگیرند. کودک در دو حالت وارد فضای کار میشود، یا این هزینه تامین کننده نباشد یا کسی که کار میکرد از بین برود و خانواده تک سرپرست شود. گزارش روانشناسی از یونیسف حاکی از آن است که عدم تامین برخی از ویتامینها برای مادر در حین بارداری موجب کمشنوایی، کمبینایی و… میشود و این کودکان از هنگام تولد با مشکلاتی از این قبیل روبهرو هستند.
ما به جای درست کردن سیاستها و برخورد با خودمان که نتوانستیم با برنامهریزی درست نیاز آدمها را برطرف کنیم، با این طرح طی مقابله با کودکان، صورت مسئله را پاک کردیم و این مربوط به ۱۹۳ کشوری است که پیماننامه حقوق کودک را امضا کردند. در سطح جهانی شعور انسان قرن بیست و یکم به این درک رسید که کار کودک را نباید بپذیرد و همهی اقشار جامعه، از فقیر تا ثروتمند، موافق هستند که کودک نباید وارد عرصه تامین سبد هزینههای خانواده شود.
حدود سی سال قبل پیماننامه حقوق کودک تصویب میشود که رسما اعلام میکند کودک باید شامل بیمههای تامین اجتماعی باشد، کودک نباید کار کند، کودک باید بهداشت و تحصیل رایگان داشته باشد و…. در واقع سازمان ملل و دولت ها به این نتیجه رسیدند که دیگر نمیشود مستقیما کودک را مورد استثمار قرار داد و جالب است که اولین باری که در انگلیس میخواستند سن کودک را تعریف کنند، هنگامی که زیر ۱۳ سال مطرح شد، با اعتصاب کارخانه های نساجی روبهرو شدند. این کارخانهها اعلام کردند چنانچه این سن به تصویب دولت برسد کارخانه ها را تعطیل میکنند چرا که سودشان از کار کودکان است. در حالی که الان کارخانهها جرئت چنین کاری را ندارند.
از برنامهها در سطح جهانی، فقر زدایی تا سال ۲۰۱۶ بود که با شکست رو به رو شد به طوری که جمعبندی سازمان ملل میگوید با سه موضوع کار کودک( به علت ارزانی)، ازدواج کودک و خشونت علیه کودک نتوانسته مقابله کند. اگرچه همه ی کشور ها (از جمله ایران در سال ۱۳۷۲) زیر این پیماننامه را امضا کردند اما تغییری ایجاد نشد و مانند بهزیستی ابزاری شد که در ظاهر متولی کودکان هستند ولی در عمل نه.
آمار های غیررسمی میگویند ۲۵ درصد کودکان ما سالانه یا مدرسه نمیروند یا مدرسه را ترک میکنند و در چنین شرایطی، کسانی را که در جهت کاهش این ارقام تلاش میکنند، به جای تشویق، دارای اهدافی چون تبلیغات سیاه میدانند که بیان کنندهی وجود کودکان کار است. یعنی خودشان اصل وجود آن هارا انکار میکنند! تنفر کودکان از شهرداری، بهزیستی و پلیس از نتایج بارز این طرح بوده که بزرگترین آسیبها را به کودک وارد میکند.
طرح پرتو که قرار بود مرکزی برای کودکان کار باشد و با هدف حمایت از کودکان ایجاد شد، شامل برنامه و امکانات مناسبی همچون ۷۸۰ متر زیربنا، لباس، غدا، کلاسهای کامپیوتر، مددکاری، مشاوره و … بود در نهایت با ۷۸ متر زیربنا و تلاش ها جهت تعطیل کردن پروژه مواجه شد. بعدها با طرح زمستان امن (غذای خوب، خونه گرم) روبهرو شدیم که تنها شامل شال و کلاه و دستکش بود! آن هم برای کودکانی که وقتی ماشین شهرداری میایستاد فرار میکردند.
دو سال بعد از این اقدامات، طرح ساماندهی و دستگیری مجددا آغاز شد و در این رابطه سال گذشته حدود ۳۹ سازمان مردم نهاد (سمن) که شبکه یاری را تشکیل میدهند کمپینی را علیه این طرح راه انداختند که نزدیک ۵۲ سمن و ۲۵۰۰ نفر از شخصیت های حقوقی آن را امضا کردند و بسیار موفقیت آمیز بود تا این که با تهدیدهایی روبهرو شدند و روند، دچار اختلال شد. امسال طرح ساماندهی این گونه جلوه داد که حمایت سمن ها را دارد در حالی که فقط یک سمن و یک کلینیک با آنها همراهی کردند.
در ادامه به سیر تاریخی مهاجرت پرداختند که هفتاد هزار سال پیش انسان خردمند از آفریقا به جاهای مختلف دنیا مهاجرت کرد. در واقع پروسه تاریخی جهش انسان از میمون، بر اساس نیاز و ضرورت، انسان را وادار به مهاجرت کرد. در حدود چهل و پنج هزار سال پیش بخشی از انسانها در استرالیا مستقر میشود. شانزده هزار سال پیش در امریکا مستقر میشوند و پانصد سال پیش با آغاز انقلاب علمی، اروپاییها، امریکا را تسخیر میکنند و با طی کردن اقیانوس ها و درهها، جهان به جهانی سراسری تبدیل میشود. دویست سال پیش با دستآوردهای علمی و رخداد انقلاب صنعتی، بشر، جهان سرمایهداری را به وجود میآورد و دولتها و منافع اقتصادی به جای خانواده نقش تعیینکننده را میگیرند.
سازمان یونیسف در آمارهایش اعلام کرده که به ازای هر هفت نفر یک نفر مهاجر است. اما عواقب مهاجرت از خفه شدن در کانکس، مرگ و میر، استثمار، کار خانگی و پول کم و … شروع میشود و پایانی ندارد.
پس از پرسش و پاسخها و ارائه نظرات مخالف و موافق دکتر قاسمزاده فرمودند اگرچه ما از دیدن کودکان در خیابانها ناراحت میشویم اما مسئله اصلی انتخاب راه مناسب است. ایشان راهکار مناسب را در اختصاص دادن بودجه مناسب برای کاهش فقر و توانمند سازی خانوادهها دانسته و از این که کاهش فقر هیچگاه در اولویت برنامهها نبوده است اظهار تعجب کردند.